خـوش به حالت عزیزم ازم تو بی خیال شدی از هیاهـوی دلت رها ز قیـل و قـال شدی کاش می شد دل منم مثل دلت ز سنگ بودش فکر من نبودی و با دلم ارتجال شدی(1) کار این روزای دل ابـری و بارون شدنه فراموش کردی من و غیر من اتصال شدی(2) می باره زچشم من به جای اشک،قطره خون چه سلامی!چه کلامی! تو که با من احتیال شدی (1)احتیال: حیله کردن - کلک زدن (2) اتصال : پیوستن (3) ارتجال: بی اندیشه و بدیهه سخن و شعر گفتن 1393/07/27 |